پیام امروز قند وقروت


زیر بنای کرامت انسانی بر عدالت استوار است.



۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

عجب دوره ای شده است!؟

مدتها قبل حکایتی را خوانده بودم که مضمون آن در باره نگاه و طرز تلقی پادشهی در باره عدالت و رعیت داری بود. در آن حکایت مردی در شهری دور دچار جنایتی میگردد و بجای آن در شهری دیگر بینوایی را به دار میاویزند. اکنون میتوان مصداق این حکایت را در کشور افغانستان دید. کشوری که پر از تناقضات است. حتی تفسیر قانون و اجرای آن در این کشور در نقاط مختلف دارای تفاوت فاحش می باشد. برای تجاوز و قتل شکیلا دختر بینوایی که توسط اربابان دین از بین رفتند و برای حمابت از او مردم کم زور به اصطلاح جامعه مدنی گلو پاره کردند کسی حتی تره هم خورد نکرد و لای دوسیه اش را باز نکردند اما در جای دیگر که عده ای دیکر از دین فروشان اما با شکل و شمایل دیگر دختر بینوای دیگری را به تازیانه بسته بودند, به زود ترین فرصت به زندان افکنده شدند. کسی نیست که جواب دهد جرا اینقدر تفاوت جود دارد در اجرای قانون بالای این دو مورد؟

۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

پلانهای جدی اما آنتخابات آبکی:

بیچاره مردم پاک گیچ شده اند. از اینهمه عکسهای رنگارنک از اینهمه شعارهای دهان پر کن بدور از واقعیت و از اینهمه های وهوی کاندیدان و هوادارن شان. راستش پیش ازین باخود می گفتم من یکی که تجربه زیادی دارم و همه جود حقه و کلک را دیده ام لذا اگر همه مردم دچار تردید در انتخاب نماینده خود شوند من دچار تزلزل و تردید و سردرگمی نمی شوم اما از شما چه پنها اکنون منم کمی گیج شده ام. از یک طرف پولهای هنگفت و بیشمار که بدون هیچ اثرگذاری به بادهوا می رود از طرف دیگر دیگهای پلو هرکسی را به هوس می اندازد و بر مغز و ضمیر نا خود آگاهش تاثیر می گذارد. از سوی دیگر مسایل جاری کشور که سیاست گروه حاکم در راستای تک قومی کردن قدرت و نظام حکومتی بر ملا می شود و .......... پاک کیچ ببخشید گیج شده ام. در این بلوای انتخاباتی آنچه که از یاد ها می ورد پلانهای پشت پرده سران فتنه است که به شیوه های مختلف سعی دارند با به کرسی نشاندن افراد مورد نظر خود به پلانهای جدی پس از این گرد و خاک انتخاباتی دست یابند. چیزی که مردم حتی تصورش را نیز نمی کنند. پس چه بهتر که بجای انهمه های وهوی بی حاصل اندکی کلاه خود را پیش روی خود بگذاریم و بصورت جدی به چند وچون موضوع بپردازیم. خطر به مراتب جدی تر ازین شعارهای بی بنیاد کاندیدا توران و حتی ازین انتخابات آبکی است. سران فتنه اینبار تصمیم دارند پارلمانی کاملا مطیع و یا حد اقل بی خاصیت روی کار بیاید تا آنها با آسودگی خاطر به اهداف از قبل تعریف شده خود برسند. اهدافی که قطعا به نفع کشور و ساکنین تاریخی این سرزمین نیست.

۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه

طالبان می آیند

میگویند دروغ خیلی زود خودرا آشکار میسازد. در افغانستان نیز دروغ دموکراسی بسیار زود چهره دیگر خودرا برملا ساخت. افغانان که دورانهای سخت تاریخی را با انواع نظامهای استبدادی تجربه کرده بودند بسیار زود با دهل دموکراسی و آزادی به رقصیدن آغاز کردند. برخی در این صحنه آنچنان زیاده روی کردند که گرد و خاکهابه هوا پراکندند و این گرد و خاکها به چشم اکثر مردم رفت. و به این ترتیب قصه دموکراسی زود هنگام افغانستان پیش ازان که جای خود را در بین مردم پیدانماید، جوانمرگ شد. حاکمان کشور نه تنها قادر به درک شرایط خاص تاریخی بدست آمده نشدند بلکه عامداو عالما کشورا به آن سو هدایت کردند.
طالبان یک سازمان پسیار قدرتمند شکست ناپذیر افسانه ای نیست که این همه قوت و ارتش تا به دندان مسلح ائتلاف و آیساف و اردو و پلیس داخلی نتوانند با آنان مقابله نمایند. در واقع اگر بپذیریم که نسل اول طالبان زائیده سازمانهای اطلاعاتی پاکستان و کشور های غربی بودند اما نسل دوم طالبان که پس از شکست دوباره متولد شدند زائیده اشتباهات عمدی و غیر عمدی سردمداران کشور هستند که اکنون بعنوان یک نیروی قدرتمند شکست نا پذیر و افسانه ای مطرح شده اند که چاره جز سازش با آنها مطرح نیست. روند حرکت کشور بسوی خواسته های طالبان پیش می رود. به این معنی که اکنون قانون اساسی کشور به کاغذ پاره ای شباهت پیدا کرده است که هیچگونه قداست مبنی بر روح جمعی تمام مردم و میثاق وحدت ملی کشور برای آن نمانده است و هیچگونه زمانت اجرایی ندارد. در کشوری که این روند رو نماگردد نمیتوان بر بقا و تداوم آن چشم داشت. دولت بجای اینکه به این میثاق مهم ملی تمسک نماید و خودرا موظف به حراست از آن نماید در بسیاری از مواقع دیده شده است که این میقاق ملی را به نفع سازش با دشمنان مردم به کناری گذاشته است. تحولات اخیر در صحبتهای مسئولین امریکایی و نیروهای آیساف نشان ازین دارد که دولت افغانستان انها را متقاعد کرده است تنها راه بدست آرودن صلح و امنیت در این کشور سازش با طالبان است. با این برداشت باید مواردی را که طالبان نمی پسندند از پیش روی برداشته شوند: 1- قانون اساسی ملغی و یا تغییر نماید. 2- رهبران جهادی از صحنه قدرت کنار روند. 3- قدرت به صورت موروثی در اختیار پشتونها قرار گیرد. اگر دولت بتواند جامعه جهانی را متقاعد نماید که این خواسته های طالبان را بپذیرد به زود ترین زمان ممکن امنیت برای نیروهای خارجی و تداوم قدرت تمامیت خواهان فراهم می گردد.

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

ادارات کهنه، مغزهای فرسوده....(2)

3- بی برنامه گی:

اکثر قریب به اتفاق ادارات دولتی افغانستان دارای پلان کاری و برنامه های میان مدت و بلند مدت کاری نمی باشند. به عبارت دیگر آنها استراتژی کاری تعریف شده ای ندارند که بر اساس آن به فعالیت خود ادامه دهد. معمولا کار های این ادارات براساس نیاز روزانه و یا ضرورت مراجعین شکل میگرد. به همین خاطر یکی از مشکلات عمده در برابر بودجه های انکشافی ادارات نداشتن پلان و بی برنامه گی اداره مربوطه می باشد. حتی عقب افتاده ترین ولایات کشور که در تمام زمینه ها نیاز به کار و سازندگی دارند قادر نیستند بودجه اختصاص داده شده را به مصرف برسانند. بی برنامه گی ادارات کشور ما به عوامل متعددی ارتباط میگرد که میتوان به صورت مختصر اینگونه به آنها اشاره کرد:
- عدم تجربه ادارات در برنامه ریزی و پلان گذاری.
- عدم وجود افراد متخصص و با سواد مطابق با استندر های روز
- عدم پذیرش ایده های نو توسط مسئولین ادارات مربوطه و تداوم کار با متدهای سنتی که با هرگونه نو آوری مخالف هستند.
- فساد و رشوه که بلا استثنا در تمام ادارات وجود دارد( در بخش بعد تشرح میشود).
- باند بازی و زد وبندهای داخل ادارات که به هرج و مرج شدت می بخشد.

4 – فساد اداری:

هر افغان بطور معمول روزانه این کلمه را چندین بار می شنود و یا عملا آن را در ادارات می بیند. فساد در ادارات کشور ما به صورت های گوناگون خود نمایی میکند. رشوه، باند بازی، سمت گرایی، تبار گرایی و... این نمایه های گوناگون فساد از بس با رفتار روزمره مردم عجین شده است دیگر به عنوان یک مشکل مطرح نیست. مردم تصور میکنند که رشوه دادن بعنوان یک بخشی از درامه کار اداری می باشد. به این خاطر وقتی خود و یا شهروند دیگری به این عمل زشت دست می یازد هیچ کس اعتراضی نمیکند. در حالیکه این گونه فساد در ادارات سوای زشتی و قبحی ذاتی شان زمینه ساز بسیاری از مشکلات و نابسامانیهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، امنیتی و اقتصادی می باشد. در سایه فساد اداری نظم اجتماعی از بین میرود.

۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

کوچ کشی

در این کره خاکی هرکدام ما بارها و بارها مجبور به کوچ کشی شده ایم. کوچ کشی از کشوری به کشوری دیگر، کوچ کشی از شهری به شهری دیگر و یا کوچ کشی از خانه ای به خانه دیگر. قصه کوچ کشی در محیط وب هم یکی از داستانهایی است که در آن و با آن زندگی می کنیم. منم تازه به اینجا کوچ کشی کردم. امیدوارم بتوانم چند صباحی در اینجا بمانم و همسایه های خوبی پیدا کنم. در ضمن آدرس خانه قبلی من http://baran.blog.af/ است.